این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید.
مریم رئیسدانا – آمریکا
زیبا زندگی کرد.
فرزندان دستهگلی که از خود به یادگار گذاشت، نویسنده، هنرمند.
همسرش را همیشه خانومم صدا میکرد، خانومم و نه زنم.
شاگردان درجهیکی که آموزش داد، نویسنده، منتقد، محقق.
کتابهای ارزشمندی که به صفحات ادبیات زبان فارسی اضافه کرد، اسطوره، رمان، داستان کوتاه.
صورت و روی خوشی که هماره برای همیاری به دیگری داشت.
موج امیدی که از او میآمد و همه را متصل میکرد.
نه در اروپا چون او دیدم و نه در آمریکا که دست یاری میداد برای نوشتن.
سوادش را، وقتش را، میبخشید بیمنتی بیشکایتی.
حتی مرگ جسمانیاش الگوی زیبایزیستن است.
سرطان داشت، ولی جز خانواده کسی نمیدانست. قرار بوده که کسی نداند.
تا آخرین هفتهٔ بودش کار کرد، نوشت و آموزش داد. چراغ را خاموش نکرد.
او جنتلمن ادبیات ایران بود.
دیروز خاک او را پذیرفت و تا ابدالآباد نامش در جهان زندگان چون ستارهای میدرخشد با آثار ارجمندش.
این عکس اصلاً رنگی بود، ولی این روزها من نه طاقت رنگ دارم، نه تحمل حتی موسیقی غمبار.
سوگوارم اما نومید نیستم. مرگ این خواجه آسان نیست دشوار است.
در زمانهٔ مرگامرگ و سیاهپوشی امیدوارماندن دشوار است، ولی وظیفهٔ ما همین است.
انسان دشواری وظیفه است.
****
به حکیم محمد محمدعلی
بهپاس انسانیت عظیمش
که سرگردانی و تنهایی آدمی
در پناهش بدل میشد
به نوشتن به خواستن زندگی
بهپاس عاطفهٔ عمیقش که پایان نداشت
بهپاس زیست زیبایش
در این دورهٔ تلخ و زشت
بهپاس شجاعتش در مسیر آزادی
و کسب امضاهای اهل قلم در دهههای پیشین
بهپاس جوی امیدبخش وجودش
برای اهالی قلم در این هجرت غریب
بهپاس چراغی که روشن کرد
در کارگاههای داستانش، خانهروشنان
بهپاس وطنپرستی دور از شعارش
بهشهادت آثارش
بهپاس یقین و امنیتی
که ما زنان در کنارش داشتیم
بهپاس آن شعوری که او و چون او زیر پوست جامعه دادند
تا رسیدیم به شعار زن، زندگی، آزادی
بیاید آن روزی که برسیم به تمدن زن، زندگی، آزادی
و در تکامل آن جشن مقدس
یادمان بیاید نام ارجمندش
حکیم محمد محمدعلی.